تابحال چند بار نوشته دکتر نیلی در مورد آینده اقتصاد ایران را خوانده ام و برای آینده ای که در ایران در پیش است، متاثر شدم، نوشته طولانی است اما باید آن را با دقت خواند. لینک
این مطلب به قول نویسنده برای اطلاع همگان نوشته شده است. یکی از دوستان پیشنهاد کرده بود که تا جایی که می توانیم از این مطلب نسخه کاغذی تهیه کنیم و دست به دست بچرخانیم.
دو جای نوشته از نگاه احساسی جالب است:
درآمدهای ارزی، از سال 1388، آهنگ ملایم کاهشی گرفته و شاید طی سالهای آینده، دیگر آن شکوفایی گذشته تکرار نشود. سالهای زیادی است که هرگاه در فصلهای تابستان و اوایل پائیز، صف مورچهها را میبینم که چگونه موادغذایی دوران کمبود زمستان را، با بهرهگیری از وفور فصلی، با تلاشی زایدالوصف اندوخته میکنند تا مصرفی هموار داشتهباشند و دچار مشکل نشوند، به حال آنها غبطه میخورم.
این نوشته طولانی را میتوان به منزله یک هشدار تلقی کرد. فرض کنید کسی به اهالی یک منطقه مسکونی مثلاً یک شهرک هشدار بدهد که براساس اطلاعاتی که دارد، سِیلی بزرگ در راه است و اگر به این آبادی برسد، "همه چیز" را با خود خواهد برد. گروهی از اهالی این آبادی، آجرها و سنگها و دیگر مصالحی را که میتوان برای ساختن سیلبند استفاده کرد، به سمت یکدیگر پرتاب میکنند و هر بار که تیر به هدف میخورد، شادی زایدالوصفی در چهره آنها پدیدار میشود و گروهی دیگر به قصهگویی و بازی مشغولند. در حالی که امواج سیل، هر لحظه نزدیک و نزدیکتر میشود. راستی اگر آنها میدانستند که این سیل با آنان چه خواهد کرد، باز هم اینگونه رفتار میکردند و همچنان به بازی و دعوا میپرداختند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر