۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

برداشت هایی از برلین: 13- تعطیلات سال نو


روزهای پایان سال همراه با خرید و گشت و گذار و خوش گذرانی برای اهالی برلین است. هر جا که میروی آهنگ های مربوط به کریسمس گذاشته اند و مردم شاد هستند. حال و هوایی شبیه به حال و هوای شب عید خودمان را دارد. با این تفاوت که شب عید در ایران هر روز اجناس گران می شود، تا صبح 29 اسفند و به یک باره فروشنده حراج می کند، اما در برلین چیزی گران نشد و در عوض هر بار که به فروشگاه ها مراجعه می کردی قیمت برخی از اجناس خود را پایین آورده بودند.
این هم چند عکس از حال و هوای کریسمس و سال نو در برلین:

















شد جمهوری اسلامی به پا

شُد جمهوری اسلامی به پا

که هم دین دهد هم دنیا به ما
از انقلاب ایران دِگر
کاخ ستم گشته زیر و زِبَر
تصویر آینده ی ما،
نقش مراد ماست

مرور دوباره سرود ملی قبلی برای نسل های تازه که از جمهوری اسلامی ایران چیزهای بکر و بدیعی دیده اند، بزرگترین تناقض و مساله فکری است. چه کسی فکرش را می کرد که جمهوری اسلامی به پا شود و به نام دین، دنیای مردم را بگیرد و دروغ تحویلشان دهد.


دشمن

این صدا و سیما ایران اینقدر دروغ و تحریف تحویل مردم میده که اگر بی بی سی بخواهد با این رسانه ننگین دشمنی کند، کافی است که فقط واقعیت ها را بگوید.

برداشت هایی از برلین: 12- پیرایشگاه

امروز به اقتضا زمانه باید به پیرایشگاه می رفتم. قیمت پیرایشگاه در این مملکت غریب خیلی متفاوت و گران است. از حداقل 9 یورو شروع می شود و تا 30 یورو هم ادامه پیدا می کند. به مناسبت شروع سال نو یک سلمانی پیدا کردم که 4.95 یورو این کار را می کرد. حالا در این سرزمین کسی به قیافه کسی نگاه نمی کند، تا برایت مهم باشد که آراسته از خانه بیرون بروی. حتی اگر ژولیده هم باشی فکر می کنند مدل جدیدی است.
خلاصه اگر از من می شنوید اگر از دست پیرایشگر خود شاکی هستید که چرا مثلا 5 هزار تومان از شما می گیرد و سرتان را باز هم خراب می کند، به قول سهیل محمودی بروید و دستش را ببوسید و قدرش را بدانید. آدم وقتی مجبور میشه 10 یورو پول بده تازه قدر سلمانی ایرانی را می داند.

۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

تعداد حامیان جنبش سبز در عاشورای به تخمین کیهان

کیهان روز 13 آبان می گفت طرفداران جنبش سبز شدند 4- 5 هزار تا بعد هم استدلال می کرد که از تعداد چند ده هزار تا اینقدر ریزش داشتند که شده این! بعد برای 16 آذر گفت شدند 200 تا 300 تا. حالا من موندم برای عاشورا چند نفر را می خواد اعلام کنه؟

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

مرگ فقیه



سال 77 در اردوی سیاسی فرهنگی پلی تکنیک بودیم و یکی از برنامه ها در خصوص زنان بود. به گمانم یک طرف مهرانگیز کار بود و دیگری خانم عشرت شایق (دقیقا یادم نیست) که در جایی از این برنامه مناظره مانند در خصوص حقوق زنان، این خانم دومی گفت آقای منتظری و .... بعد یک آقایی که خبرنگار روزنامه جهان اسلام که آن روزها چاپ می شد، بود رفت پشت تربیون که سوالش را بپرسد و در ابتدا گفت که آقای منتظری نه و آیت ا... العظمی منتظری. که ناگهان جمعیت منفجر شد و تا چند دقیقه دست زد. بعد هم این خانم دومی پا شد و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کرد و برنامه بهم خورد. در بیرون سالن هم می گفت که شخصی که به دل پدر پیر ما را خون کرد حالا این طوری تحویلش می گیرند و من نمی توانم در برنامه ای که ایشان این طوری مورد توجه است، حضور داشته باشم.

از آن روز تا به حال اتفاقات بسیاری افتاده است، اما به نظرم مهمترین نکته ای که در مورد درگذشت این مرجع بزرگ بود، زمان مرگش بود. اگر او قبل از انتخابات فوت می کرد، هرگز این گونه مورد توجه قرار نمی گرفت. انتخابات ایران فرصتی شد که او دوباره بر سر زبان ها باشد و دوباره در چشم ها خصوصا نسل جدیدی که در دهه 20 زندگی خود است، چهره ای تازه شود. اگر این انتخابات نبود، تاریخ نگاران او را همچنان یک عنصر بی کفایت که عزل شده است نشان می دادند و باقی ماجرا. اما شاید کار خدا بود که او عزتی دوباره یافت و با خیالی راحت از این دنیا رفت.


امروز فیلم مصاحبه عماد باقی با او را دیدم. چه خوب انگلیسی صحبت می کرد و چه نکات نغزی را در خصوص گذشته نقل می کرد. روحش شاد.


شب یلدا


امشب در ایران شب یلدا گرامی داشته می شود و مردم در کنار هم جمع می شوند و آجیل می خورند و تا صبح حرف می زنند. هر سال در شرکت مهم ترین دغدغه این بود که آجیل مناسب برای کارکنان فراهم شود و در عین حال دنبال این بودیم که به دلیل ترافیک ناخواسته شب یلدا شرکت اضافه کاری نداشته باشد و الخ.

گفتم ترافیک و یاد ترافیک دهشتناک تهران در شب های یلدا افتادم و این که چند وقتی است با حضور در برلین اصلا چیزی به نام ترافیک معنایش را از دست داده است. هر جایی بخواهی بروی 3 سوت به یک مترو و قطار می رسی و می دانی که در روزهای عادی به فاصله 5 دقیقه قطار می رسد و سوارش می شوی و می روی. حالا نشسته یا سواره فرقی نداره ولی در هر حال قابلیت برنامه ریزی وقتت را داری.


۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

برداشت هایی از برلین: 9- سلف دانشگاه


در سلف دانشگاه دو تا عکس بزرگ نصب شده که به هر سمتی بنشینی یکی از این دو عکس را می بینی. عکس ها ظاهرا مربوط به پیام سرآشپز به دانشجویان است که گویی به آن ها می گوید خوب غذا بخورند و از آن لذت ببرند. البته برداشت من بود، شاید درست نباشد.



برداشت هایی از برلین: 8- نمای برفی









برداشت هایی از برلین: 7- دمای هوا



دمای هوای برلین این روزها بد جوری پایین آمده و برای ما که از ایران آمده ایم و عادت به این دما نداریم، شرایط سختی است. دمای امروز -2 و دمای شب -9 درجه خواهد بود. برف زیبایی در حال باریدن است و همه جا را سفید پوش کرده است. در مقابل ما که وقتی در خیابان راه می رویم و کل بدنمان را کز کرده ایم تا کمتر سردمان شود، بقیه لباس های کمتری پوشیده اند و راحت راه می روند.


۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

برداشت هایی از برلین: 5- تورهای مسافرتی



در دانشگاه چند دفتر آژانس مسافرتی هستند که برای تعطیلات ژانویه تورهای ویژه خود را ارائه می کنند. قبل از هر چیز قیمت ها دیده می شود: (سفرها رفت و برگشت است)
نیوریورک: 380 یورو
نیوجرسی: 420 یورو
بوستون: 395 یورو
سیدنی: 815یورو
تورنتو: 480 یورو
سئول: 550 یورو
حضور در فضای زندگی این ها فرصت های قابل توجهی را در اختیار همه قرار می دهد که شاید تا پیش از این حتی فکر کردن در مورد آن نیز سخت و دشوار بود.


۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

برداشت هایی از برلین: 4- مردمان کتابخوان

در این مدت که اینجا بوده ام زیاد در قطار و مترو نبوده ام، (حداقل روزی 2 بار سوار قطار می شوم) یکی از نکات جالبی که می بینم کتاب خواندن مردم در مترو و قطار است. این که می خوانند نمی دانم چون آلمانی بلد نیستم اما کسی هم روزنامه نمی خواند. مردم در اینجا کتاب می خوانند!

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

برداشت هایی از برلین: 2-خط اینترنت

برای گرفتن خط اینترنت در برلین چندین اپراتور وجود دارد که خدمات اینترنت ارائه می دهند. اپراتورهای مانند O2، E-Plus، Vodafone، T و ... در این بازار فعالیت می کنند. اولین بار به سراغ O2 رفتیم که قدیم الایام تبلیغات آن بر روی پیراهن آرسنال بود. این اپراتورها نمایندگی های زیادی در سراسر شهر دارند و هر گوشه شهر چند مغازه ای هستند که این نمایندگی را انجام می دهند. در O2 فروشنده گزینه های قابل فروش را ارائه کرد. اولین گزینه با سرعت 2 مگابایت بر ثانیه و یک خط تلفن، 25 یورو، گزینه دوم با سرعت 6 مگابایت و خط تلفن و تعدادی آپشن دیگر 30 یورو و گزینه سوم با سرعت 16 مگابایت و کلی آپشن دیگر 35 یورو بود. در مذمت اولی گفت که فقط 2 مگابایت سرعت دارد! و من در دلم بدجوری به او خندیدم که نمی دانی من از کجا آمده ام. من در جایی بودم که حداکثر سرعت مجاز برای یک شهروند عادی، 128 کیلوبایت در ایام غیر راهپیمایی و 13 آبان و 16 آذر است. فکر کنم او هم از این لبخند من گیج شده بود و من هم خیلی دوست داشتم با صدای بلند در برابر او بخندم. یک خنده هیستریک با تکانش های زیاد! در برابر همه این ها پیشنهاد فروشنده استفاده از سرعت 16 مگابایتی بود با قیمتی خیلی خوب. دست آخر ما خواستیم برویم و فکرهایمان را در برابر آپشن ها بکنیم که از ما خواهش کرد به خوبی فکر کنیم و به مغازه آن ها برویم و از گزینه های آن ها استفاده کنیم.
وقتی دیدیم این طوری مشتری را تحویل می گیرند به سراغ سایر اپراتورها هم رفتیم. مثلا به چند نمایندگی E-Plus در جاهای مختلف شهر سر زدیم. ویژگی بارز همگی این بود که ابتدا یک کاغذ می آوردند و تمام نیازهای مشتری را می نوشتند و برای هر کدام یک راه حل و گزینه ارائه می کردند و سرانجام یک قیمت کلی می دادند و می گفت اگر شما بخواهید همه این گزینه ها را جداگانه داشته باشید، باید کلی پول بیشتر پرداخت کنید ولی با این تجمیع خدمات این قدر به نفع شماست.
تا بحال حداقل به 8 یا 9 نمایندگی سر زده ام و همگی رفتارهای مشتری مدارانه جالبی از خود بروز داده اند. اولا عصابی نشده اند، دوما با آرامش خاصی به سوال ها جواب می دهند، حتی اگر شما نیم ساعت بخواهید وقت طرف را بگیرد و در صف انتظار هم حداقل چند نفر در نوبت باشند.
در نمایندگی ها هر فروشنده، یک میز مخصوص به خود دارد که در حالت ایستاده به سوالات پاسخ می دهد و یک کامپیوتر هم روی میزش دارد. تا به حال هیچ کدام را ندیده ام که لپ تاپ داشته باشند و همگی به بروشور زیادی مجهز هستند که از طرف شرکت مربوطه چاپ شده است و همه گزینه ها را در آن آورده است.
برای دسترسی به اینترنت راه حل دیگری نیز وجود دارد که Surf-Stick نام دارد و مانند فلش است و هر جای شهر امکان برقراری اینترنت وایرلس با سرعت 16 مگابایت و محدودیت 5 مگابایت دانلود در ماه را دارد. شارژ ماهانه این وسیله 20 یورو است (به شرط قرارداد 2 ساله بستن) که البته بر روی آن خط تلفن داده نمی شود.
در مورد خط موبایل هم گزینه های جالبی دارند. مثلا یک خط تلفن می دهند به قیمت 10 یورو ماهانه که تا 100 دقیقه مکالمه و 150 SMS رایگان است. تماس بین اپراتورهای مختلف 19 سنت به ازای هر دقیقه هزینه دارد. با یک حساب سر انگشتی تقریبا هزینه موبایل با ایران برابر است. من در ایران با حدود 60 دقیقه مکالمه و تعداد کمی پیامک ماهانه، حدود 10 هزار تومان پرداخت می کردم. البته این جا گزینه دیگری هم دارند که اگر دو خط را همزمان با هم خرید کنی، (مثلا برای ما زن و شوهری) هزینه تماس بین این دو خط خریده شده، رایگان است.

برداشت هایی از برلین: 1-باز کردن حساب بانک

به بانک رفتم تا حساب باز کنم. بانک بر خلاف بانک های امروز ایران سیستم نوبت دهی ندارد و هر فردی که در بانک کار دارد، در نوبت می نشیند تا کار بقیه تمام شود و به متصدی مراجعه کند. تعداد مراجعان هم زیاد نبود. متصدی که به من افتاد، آقای جوانی بود که چشم هایش چپ بود و بنده خدا چشم ش به جای دیگری بود و در عین حال به من نگاه می کرد. کارم را گفتم که می خواهم حساب باز کنم و مدارک را به وی دادم. شروع کرد به وارد کردن اطلاعات و توضیح دادن در مورد آن ها. برای این که اعتماد مرا نیز جلب کند، مانیتور خود را به سمت من گرفت تا همه کارها را ببینم و واقعا بدانم پولی که دارم در حساب می گذارم در سیستم ثبت می شود. البته اینجا لازم نیست برای افتتاح حساب، پولی را در بانک بگذاری. می توانی حسابی با موجودی صفر باز کنی. بعد هم گفت بقیه چیزها مانند کارت و رمز بانک و ... غیره از طریق پست برایم ارسال می شود.

نرم افزاری که برای کارهای بانکی استفاده می شد اینترنت اکسپلور و آکروبات بود. به عبارتی سیستم بانک تحت وب کار می کرد و فرم های لازم را هم در اکروبات قرار داده بودند تا اطلاعات مشتری را در آن وارد کنند.

سرانجام برای این که نحوه برداشت و وصول وجه را هم به من نشان دهد مرا به پیش یکی از خودپردازهای بانک برد و کار را نشانم داد. کلیه پرداخت ها، واریزها، انتقال وجه و هر عملیات بانکی از طریق همین ATM ها انجام می شود و به همین دلیل مشتریان بانک که مراجعه می کنند فقط به سراغ دستگاه ها می روند و به کارمندان بانک کاری ندارند.

در ابتدای شروع کار کارمند بانک پرسید که قهوه یا چای یا نوشیدنی می خورم (می نوشم) یا نه؟ من هم گفتم نه. در تمام فرآیند انجام کار هم نگران رضایت من بود. مثلا می پرسید که امضای الکترونیکی که دادم خوب بود یا نه؟ یا می پرسید آیا کار شما به سادگی که شما انتظار دارید انجام می شود؟ و الخ. یا در حین کار هر وقت معادل یک واژه را در امور بانکی نمی دانست سریع واژه را در گوگل می زد و در آن سرچ می کرد تا بتواند معادل انگلیسی آن را بگوید تا من معنی واژه را بدانم و بعد به مرحله بعدی می رفت.

فرآیند باز کردن حساب و ریختن پول به حساب و نیز یک پرداخت حدود 45 دقیقه طول کشید که در طی آن دائما برای من توضیح می داد در حال چه کاری است و می گفت دفعه بعد هم اگر آمدی اینجا حتما بیا و نکات مبهم را برای کارهای بانکی خودت بپرس تا کاملا یاد بگیری و این کارها را بدون خطا انجام دهی. نکته دیگر این بود که در پایان کار هم که داشتم می رفتم، بلند شد و دست داد و از باز کردن حساب در بانک شان تشکر کرد.

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

پایان رادیو

یک شنبه شب است و برای چهارمین ماه متوالی رادیو را ساعت 10 به بعد روشن می کنم تا شاید صدای سهیل محمودی را به عنوان مجری امشب رادیو پیام بشنوم، اما باز خبری نیست. از بعد انتخابات دیگر خبری از او و ساعد باقری و سایران هنرمندان سبز نیست. من دیگر رادیو گوش نمی کنم. یک واقعیت غم انگیز برای خودم است که معتاد به رادیو شده بودم و همواره رادیو گوش می کردم و برخی از برنامه ها را سعی می کردم حتما گوش کنم. سه شنبه ها، ساعت 2 تا 6 عصر رادیو پیام با اجرای بهروز رضوی- یک شنبه ها و دوشنبه ها ساعت 10تا 2 شب رادیو پیام با اجرای سهیل محمودی و ساعد باقری- شنبه تا چهارشنبه ساعت3 تا 5 عصر رادیو جوان برنامه نشانی با اجرای مهران دوستی- جمعه ها ساعت 5 تا 8 عصر رادیو جوان برنامه آخرشه- و....
افسوس که همه چیز در حال تغییر محتواست!

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

تفسیر مثنوی

امروز جلسه شرح و تفسیر مثنوی در طبقه هفتم بیمارستان آتیه برگزار شد. سخنران جلسه دکتر مهدوی بود. 2 ساعت پر معنا و رازگونه را در ثنای مثنوی طی کردیم. در این قیل و قال های زندگی که اجازه بروز هیچ حس انسانی به انسان نمی دهد حضور در این جلسه غنیمتی بود. موضوع هم توبه در مثنوی و سلسله مراتب توبه بود.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

کرامت پیمانکاران

جلسه ای داشتیم برای انتصاب یک نفر در پست رییس حسابداری و داشتیم او را ارزیابی می کردیم. قرار بود برنامه اش را بدهد. در برنامه اولین کارش افزایش کرامت پیمانکاران ذکر شده بود. دلیل را پرسیدم گفت یعنی از دست به سر کردن پرداخت به پیمانکاران پرهیز کنیم.
در جای دیگری از برنامه نوشته بود بر اساس تز مدیریتی بنده ....!!!
و در پایان هم گفته بود که چند جمله از بزرگان مدیریت نقل می کنم و عباراتی را از پائولوکوئیلو ذکر کرده بود.

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه