۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

برداشت هایی از برلین: 26- درآمد مهندس در آلمان


یک دوست ایرانی در برلین داریم که 7 سال است در اینجاست و از دیپلم در برلین درس خوانده است. پسر خوبی است و 23 سال دارد و در حال اتمام دوره فوق لیسانس مکانیک است. چند روز پیش از من در مورد برگشتن به ایران پرسید و نظر خواست و گفت می خواهد بداند فضای کاری ایران چگونه است. 

برایش گفتم که اول معلوم کند به دنبال چیست و چه تصویری از 5 سال آینده خود دارد و بعد بر اساس داده هایی که من می توانم از ایران بدهم، تصمیم بگیرد. بیشتر در مورد حقوق می خواست بداند. خوشبختانه اطلاعات من در این خصوص کاملا به روز بود  و حقوق شرکت های مختلف را برایش توضیح دادم. مثلا برایش گفتم با حدود 250 ساعت کار در ماه (با حدود 60 ساعت اضافه کاری) می تواند به عنوان مهندس مکانیک درآمدی خالص حدود یک میلیون و اندی داشته باشد. او هم حساب کرد که می شود ماهانه 670 یورو و سالانه 8000 یورو. بعد او هم قدری در مورد حقوق ها در آلمان گفت. 

گفت یک مهندس در آلمان سالانه بر روی حقوق 90 تا 100 هزار یورو ناخالص حساب می کند و حدود 36 تا 40 درصد مالیات می دهد. سر جمع ماهانه بین 5 تا 6 هزار یورو درآمد خالص دارد. این حقوق به ازای 160 ساعت کار در ماه است و البته غالبا مهندس ها وقتی به سر کار می روند، کارت نمی زنند و کسی در مورد زمان حضور و غیاب آن ها سوال نمی کند. آنچه مهم است خروجی کار است. او قبلا در یک شرکت به عنوان مهندس مکانیک کار کرده است و تجربه فضای کاری دارد. می گفت مشکل اصلی استرسی است که به فرد وارد می شود تا بتواند کار خود را به موقع و به دلخواه مدیر انجام دهد.

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

زبان آلمانی

به so می گند zo
به zoo می گند so
جای . به عنوان نشان ممیز در اعداد از , استفاده می کنند. امروز یک صورت حساب داشتم که نوشته بود، 1,156 تا بفهمم اون کاما یعنی ممیز صد بار مردم و زنده شدم. حالا چطور فهمیدم: با گوگل ترنسلیت

برداشت هایی از برلین: 25- شب معرفی مشاغل برای دانشجویان

در برلین برنامه های شبانه هر از چندی اجرا می شود. مثلا روز 30 ژانویه به عنوان شب موزه است و از ساعت 18روز 30 تا 5 صبح 31 ام موزه ها باز هستند و با قیمت ارزان تری می توان همه موزه ها را دید. 
مشابه این برنامه، این هفته برنامه شبی با معرفی مشاغل برای دانشجویان و فارغ التحصیلان برگزار شد. برنامه به این صورت بود که باید از قبل در سایت می رفتی و ثبت نام می کردی و اولویت های خود را برای بازدید از شرکت هایی که در این برنامه شرکت کرده بودند، مشخص می کردی. دو روز قبل از برنامه هم ایمیلی آمد که می توانید با این ترتیب زمان بندی، به بازدید شرکت ها بروید.
متولی اصلی برنامه دانشگاه هامبولت است که 200 سال قدمت دارد و اولین دانشگاه برلین است. ما هم رفتیم و به دلیل احتمال شلوغ شدن و جاماندن قدری زودتر رفتیم. اولین شرکت VATENFALL بود. این شرکت در جاهای مختلف اروپا نیروگاه می سازد و از آن بهره برداری هم می کند. با اتوبوس ساعت 18:05 راه افتادیم و ساعت 18:20 رسیدیم. ابتدا یک فیلم از سابقه این نیروگاه در برلین دیدیم و بعد هم رفتیم به بازدید. کلاه ایمنی و گوشی بی سیم هم داشتیم. بر خلاف ایران، خصوصا شرکت خودمان که هر کسی باید وارد آن می شود هر گونه وسایل الکترونیکی خود را باید ثبت کند، ما هیچ کاری انجام ندادیم و راحت وارد شدیم. من یک لپ تاپ، یک فلش، یک هارد اکسترنال همراه خودم داشتم. سایرین حتی دوربین هم آورده بودند.
یک نیروگاه 440 مگاواتی گاز بود که توربین هایش ساخته آلستوم و ژنراتورش ساخته ABB بود. مساحت نیروگاه زیاد نبود و به دلیل فضای کم، در ارتفاع کار کرده بودند. 7 طبقه داشت و گنجایش آسانسورها 35 نفر بود. به طبقه پنجم رفتیم و ابتدا ماکتی از نیروگاه و اتاق کنترل را دیدیم و بعد هم از طریق راه پله ها پایین آمدیم و تجهیزات مختلف نیروگاه را دیدیم. تجهیزاتی که من نام تک تک آن ها را به همراه قیمت از حفظ می دانستم منتها تابحال از نزدیک ندیده بودم. 
این نیروگاه در منطقه مسکونی بود و تقریبا صدای خاصی از آن به گوش نمی رسید که بتوان به عنوان آلودگی صوتی محسوب کرد. نیروگاه در 20 متری خانه های مسکونی بود.
نکته جالب قضیه برای من این بود که در ایران 7 سال در شرکت تجهیزات نیروگاه بودم، به هر دری زدیم فرصت بازدید از نیروگاه به ما داده نشد، یک ماه است آمدیم برلین و این جا به سادگی یک نیروگاه را کامل دیدیم.
ساعت 19:45 بازدید تمام شد و با اتوبوس به دانشگاه برگشتیم تا به بازدید بعدی برسیم. ساعت 20:30 بازدید دیگری بود و شرکت دیگری در زمینه انرژی. تا ساعت 22:10 در این شرکت بودیم. فضای کاری این شرکت و چیدمان دفتر برایم جذاب تر بود. متاسفانه مشکل اصلی در این بازدید، ارائه توضیحات به زبان آلمانی بود که فهم آن برای ما سخت و دشوار بود.
هدف اصلی شرکت ها در این برنامه، آشنا کردن فارغ التحصیلان و دانشجوها با شرکت ها و انتخاب افراد مناسب از بین آن ها جهت استخدام بود. این تور ویژه دانشجویان مرتبط با رشته انرژی بود و در ابتدای هر بازدید، یک فرم به همراه فرصت های شغلی موجود داده می شد تا در صورت تمایل، برای مشارکت در فرآیند استخدام ثبت نام کنند. پس از ثبت نام هم کانون ارزیابی داشتند و بقیه مراحل استخدام. این برنامه تا ساعت 23:00 ادامه داشت و کارکنان شرکت ها در دو یا سه نوبت از بازدید کننده ها پذیرایی می کردند و برنامه بازدید و توضیح را ارائه می کردند. علاوه بر بازدید از شرکت ها، خود شرکت ها نیز در محل دانشگاه در یک سالن نسبتا کوچک حضور داشتند و به اصطلاح غرفه ای را برپا کرده بودند. منتها این غرفه ها نسبت به غرفه هایی که در ایران بر پا می شود، متفاوت بود. در حد یک میز و یک بنر بود با تعدادی بروشور و کاتالوگ. نه پارتیشنی بود، نه فضای مستقلی. در مجموع برنامه جالبی بود. جای بقیه خالی.
یک سری عکس از نیروگاه با موبایل گرفتم.



۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

برداشت هایی از برلین: 24- قیمت خودرو



آکهی فروش خودروهای رنو، مدل مگان، با پست برایمان آمده است. قیمت های جالبی دارد. یک خودرو مگان که در تصویر زیر دیده می شود، ماهانه 89 یورو با اقساط 4 ساله. یعنی کل مبلغ پرداختی بابت این خودرو 4272 یورو و برابر 6 میلیون و چهارصد هزار تومان است. تازه اگر بهره بانکی که حدود 3 تا 8 درصد است را لحاظ کنیم، قیمت پایین تر هم خواهد بود.
 امکانات این خودرو: ایربگ، ترمز ABS، 4 سال گارانتی و وارانتی، سیستم ردیاب ماهواره ای و ...
خداییش مملکته داریم؟


۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

برداشت هایی از برلین: 23- لباس آقایان Herren


یکی از چیزهایی که در این مدت به آن توجه کرده ام، لباس آقایان است. شلوار اکثر مردان در برلین شلوار جین است. به نظرم به دلیل سرمای زیاد هواست که در مقابل شلوار پارچه ای گرمتر است. پوشش رسمی مانند کت و شلوار و کراوات، خیلی کم دیده ام. تعداد مشاهده ام حتی به 10 نفر هم نمی رسد که در مترو و قطار و اتوبوس سوار شود و از این نوع لباس ها پوشیده باشد.

برداشت هایی از برلین: 22- دمای هوا





این روزها با اغلب افرادی که در ایران هستند در ارتباط هستند، از سرمای برلین و آلمان می پرسند. تقریبا این اولین موضوع است. امروز دلیل اصلی این موضوع را فهمیدم. +
از وقتی به برلین آمدم، فقط یک روز بوده که دمای هوا به اندازه یک درجه بالای صفر آمده است و بقیه روزها دما به طور معمول 3 تا 4 درجه منفی است. بعد از این مدت هم تقریبا عادت کرده ایم و حالا در پایان هفته داریم برای دمای 9- در روزها و شب های 14- آماده می کنیم! آن چه که فهمیده ام این است که مردم اینجا خودشان هم خیلی از سرما بیزار نیستند و از آن استقبال می کنند. شاید چون مایه سرسبزی مملکتشان در بهار و تابستان می شود و باعث می شود که مانند ایران از بی آبی و خشکسالی به دور باشند.
به لطف مرورگر فایرفاکس می توان دمای هوا را به صورت
لحظه ای همراه با پیش بینی چند روز آینده در گوشه مرورگر داشت. +

 

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

برداشت هایی از برلین: 21- طرفداران فوتبال


یک هفته پیش با یک دانشجوی اسپانیایی آشنا شدم که از اهالی مادرید بود و طرفدار رآل. می گفت عشقش رآل و کاسیاس است و مخالف سرسخت بارسلون.

امروز در کتابخانه دیدمش. گفت فقط رآل! من هم خواستم بگم بارسا سوراخه منتها هر چی فکر کردم معادل انگلیسی، آلمانی یا اسپانیایی اش را پیدا نکردم. چاره ای نداشتم جز این که بگویم فقط رآل!


پ.ن: ادیتور وبلاگ اجازه نمی دهد، رآل را درست بنویسم. 

برداشت هایی از برلین: 20- یک دانشجوی ایرانی- امریکایی




امروز در دانشگاه با یک پسر ایرانی الاصل و متولد امریکا آشنا شدیم. نامش کیوان است و بقیه کاون صدایش می کنند. پدرش ایرانی و مادرش امریکایی است. زبان فارسی را می فهمد ولی نمی تواند صحبت کند به جز در حد چند کلمه.
علتش آمدنش به آلمان برای تحصیل برایم جالب بود. می گفت چون در امریکا شهریه دانشگاه گران است و احتمالا به دلیل مشکلات اقتصادی و این ها فعلا بورس هم کم شده، به همین دلیل تصمیم گرفته است که از امریکا به آلمان بیاید چون لازم نیست هزینه شهریه دانشگاه بدهد و فقط معادل هزینه زندگی در آلمان خرج کند. علاوه بر این کیوان، چند نفر دیگر هم هستند که به همین دلیل از امریکا آمده اند.
این مطلب را که نوشتم، با خودم گفتم خوب است کاف نون (خبرنگار این روزهای واحد مرکزی خبر در پاریس) بیاید و از استیصال امریکایی ها گزارش تهیه کند.

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

برداشت هایی از برلین: 19- قیمت نان


قیمت این یک تکه نان، 15 سنت است. به عبارتی با یورو 1500 تومان می شود 225 تومان. با این پول در تهران می توان یک بربری خرید و با یک نوشابه یا یک تکه پنیر حسابی سیر شد. اما با این نان قدری می توان سد جوع کرد. قیمت آرد در اروپا در مقایسه با ایران خیلی زیاد است. هر کیلو نان حداقل 1.5 یورو قیمت دارد. یک سری نان ترک هست که تقریبا هم قد و اندازه بربری است و قیمت آن 1.2 یورو است یعنی 1800 تومان.

در مقایسه بهترین چیزی که بتوان از ایران به اروپا آورد کیک های شیرین عسل و پچ پچ است. کیکی معادل پچ پچ در اینجا حداقل 1 یورو است، در حالی که پچ پچ در ایران 300 تا 400 تومان است. دارم برنامه ریزی می کنم اگر به ایران آمدم حداقل 15 کیلو قیمت بخرم و به اینجا بیاورم. هم خوب سیر می کند و هم ارزان و به صرفه است. سایر تنقلات و اقلام خوراکی که غالبا ایرانی ها با خود می آورند مانند پسته و خرما و تنقلات هم قیمت و در برخی موارد ارزان تر از ایران است. حتی برنج از ایران ارزان تر است. در مقابل قیمت کیک از حداقل کیلویی 4 یورو به بالاست و برای شیرینی تا حدود کیلویی 10 یورو می رسد.

خوردن بربری ارزان یکی از تنها چیزهایی است که ممکن است که آدم را یاد ایران بیندازد.

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

موسیقی

گذران روزها در برلین

روزهای من فعلا در یک کتابخانه می گذرد. کتابخانه ای 5 طبقه که ظاهرا توسط شرکت فولکس واگن ساخته شده است و 20 میلیون جلد کتاب دارد. کتابخانه به اینترنت وصل است و به علاوه دسترسی به تمامی بانک های مقالات علمی مقدور است.

در طبقه اول تعدادی میز و کمد که اگر کسی خواست می تواند آن جا بنشیند به علاوه یک بوفه هم دارد که پاتوق دانشجویان است. ابن بوفه توسط آسیای شرقی ها اداره می شود و غذای محبوب دانشجوها هم اسپاگتی است.


هر کس که بخواهد وارد فضای کتاب ها شود، باید وسایل خود را در کمدها قرار دهد و درب آن را فقل کند. این فقل شخصی است و توسط مراجعین باید آورده شود. خلاصه که وسایل را در کمد می گذاری و می توانی با خود قلم و کاغذ و لپ تاپ به داخل کتابخانه ببری. کسی هم از شما چیزی نمی پرسد، عضو هستی یا نه. یا کارتی بخواهد. به نظرم علت اصلی هم این است که آدم برای وقت گذرانی به کتابخانه نمی رود.


کتاب ها در دسترس هستند و می توانی عنوان کتاب مورد نظر خود را در کامپیوترهایی که در همه جای کتابخانه هستند جستجو کنی و کتاب مورد نظر را برداری. تصور کردن 20 میلیون جلد هنوز برای من غریب است. وقتی که در میان کتاب ها قدم می زنی، حس بهتری داری، منتها مشکل این است که غالب کتاب ها، آلمانی است و کتاب های انگلیسی کمتر دارد ولی به هر حال مقالات و اینترنت و بقیه چیزها ردیف است.


من معمولا از ظهر به کتابخانه می آیم و تا حدود 7 تا 8 شب در این کتابخانه وقت می گذرانم. ایام جالبی است به شرطی که سرحال باشی و قبراق و بخواهی از این همه منابع در دسترس استفاده کنی.

۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

برنامه رادیویی خصوصی


قدیما صبح های جمعه ساعت 7:30 تا 8 رادیو یک برنامه ای داشت به نام بررسی رادیوهای بیگانه و تناقضات گفتاری رادیوهای بیگانه را رو می کرد. الان نمی دانم این برنامه هست یا نه. ولی گمان می کنم هنوز این برنامه تولید میشه و برای یکسری به صورت خصوصی پخش می شه

بد خطی

قبل از این که بیاییم برلین، فکر می کردم رسم الخط فارسی ام خوب نیست. حالا می بینم رسم الخط لاتین من از همه خارجی های اینجا بدتره. حالا باید برم کلاس خوشنویسی انگلیسی! واقعا آموزش پرورشه داریم!

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

معنی لغت- زندگی در وقت اضافه


Survive: Live longer than, Remain alive after

این لغت چه چیزی یا چه کسی را در ذهن متبادر می کند؟

برداشت هایی از برلین: 18- بی اعتنایی مدنی

"وقتی دو نفر در خیابان از روبروی هم می گذرند، نگاه بسیار گذرایی با هم رد و بدل می کنند، و سپس نگاه خود را بر می گردانند و با اجتناب از نگریستن به یکدیگر از کنار هم می گذرند. آن ها با این کار، چیزی را به نمایش می گذارند که اروینگ گافمن "بی اعتنایی مدنی" civil inattention می نامد. از نظر گافمن، این بی اعتنایی چیزی است که ما در موقعیت های زیادی از یکدیگر انتظار داریم" (نقل از کتاب "جامعه شناسی" نوشته ی آنتونی گیدنز با همکاری کارن بردسال، ترجمه ی حسین چاوشیان، تهران نشر نی، 1386 ص 116). +
بی اعتنایی مدنی در رفتار مردمان این سرزمین موج می زند. کاش روزی در ایران هم این مفهوم جا می افتاد. به گذشته که فکر می کنم، سر این موضوع واقعا مشکلات زیادی داشته ام.

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

دانلود نرم افزار


به لطف دوستان آفیس 2010 را دانلود و نصب کردم. هر 100 مگ را در 1 دقیقه دانلود کردم. این کارها در سرزمین این ها معنی نداره. هر چیزی را باید پول بدهی. ویندوز 7 به مناسبت کریسمس شده بود 85 یورو، در حالی که من نسخه کرک آن را در کیفم داشتم و هر لحظه که اراده هم می کردم، دانلود می کردم. ازیکی از دوستان ایرانی برلین شنیدم که می گفت روال این است یک نفر یک نرم افزاری را می خرد و به 5 نفر دیگر با قیمت ارزان تر جهت نصب امانت می دهد.

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

برداشت هایی از برلین: 17- بانک و محل بازی بچه ها


چند سال قبل در ایران (سال 79) یک بانک ایرانی توانست جایزه ای را به نام بوق کیفیت از آن خود کند. این جایزه چیزی شبیه به زرشک طلایی و این جور چیزهاست که از طرف یک موسسه خارجی این انتخاب انجام شده بود. علت هم این بود که این بانک محترم به دلیل این که مردم در پشت باجه های بانک زیاد معطل نشوند، وسایل پذیرایی مانند چای و آب و قهوه و ... گذاشته بود.

دیروز برای کاری به دویچه بانک رفتیم. -این بانک برای ایرانی ها هیچ کاری نمی کند- در بانک یک محلی درست کرده بودند که محل بازی بچه ها بود. نیمکت هایی به ارتفاع خیلی کم و تعدادی اسباب بازی بود تا مشتریانی که مراجعه می کنند و بچه دار هستند، فرزند محترم را در آن جا بگذارند و کارشان را انجام دهند. در محل دیگری هم در دو جای مجزا هم مانند لابی، مبلمانی بود برای نشستن و گپ زدن و پذیرایی کردن از خود. وقتی ما آن جا بودیم یک گروه سه نفره در حال بحث در مورد نرخ بهره و سرمایه گذاری صحبت می کردند.

تفاوت آن بانک وطنی با دویچه بانک در این است که یکی جایزه بوق کیفیت می گیرد و دیگری جزوه چند بانک اول اروپا می شود.

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

برداشت هایی از برلین: 16- کارت هدیه سال نو از طرف بانک


از طرف بانک به مناسبت سال نو میلادی یک بسته برای ما ارسال شده بود (برای هرمشتری یک بسته) و در آن نامه ای از طرف مدیر بانک بود که سال نو را تبریک گفته بود و 5 کارت تبریک که تصاویری از جاهای دیدنی برلین به همراه تعدادی برچسب (لیبل) که روی آن نام و آدرس مشتری تایپ شده بود که این برچسب ها را بر روی پاکت نامه چسبانده و برای افرادی که دوست داری، ارسال کنی.
همه این ها را که دیدم یاد متصدی باجه بانک در شرکت در ایران افتادم. آقای آ. که روزگاری طولانی در شرکت بود و هر بار که قرار بود چیزی بین کارکنان توزیع شود مثل آجیل شب عید و آجیل یلدا و ... زنگ می زد و می گفت سهمیه من یادتو نره. یا شب عید انتظار داشت که شرکت برایش عیدی سکه یا کیف چرم تهیه کند یا حتی یک مدتی بود که کفش کار که مخصوص کارکنان خط تولید بود را گرفته بود و از آن استفاده می کرد.
یادم می آید برای این که ایشان را از حضور در باجه بانک در شرکت محروم کنیم، کلی لابی کردیم و با مدیر مالی شخصا مذاکره کردم. با اعضای کمیته انضباطی شرکت صحبت کردم و دست آخر موضوع را به جلسه کمیته حل مساله کشاندیم و آن جا رسما صورت جلسه شد که از شعبه بانک محترم خواسته شود فرد دیگری را جایگزین کند و برای این که به این گرفتاری ها دچار نشویم، قرار شد هر فردی که در شرکت می آید مدت محدودی به عنوان متصدی بانک باشد و برود.
و حالا من دارم محاسبه می کنم که چقدر طول می کشد تا روزگاری در سرزمین ما رفتار آدمیان شکل توسعه یافته بگیرد و مشتری بابت کارش طلب کار باشد، نه صاحب کار

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

برداشت هایی از برلین: 15- نمایشگاه فروش خودرو


در برلین هر شرکت خودرویی برای خود یک نمایشگاه اختصاصی دارد و مشتریان برای خرید خودرو به این نمایشگاه مراجعه می کنند تا مدل مورد نظر خود را انتخاب کنند. مشتریان غالبا با خانواده می روند تا ببینند نظر خانواده چیست و کدام محصول بیشتر می تواند نیاز آن ها را برطرف کند. همه به راحتی سوار خودرو می شوند و صدای باندها را امتحان می کنند و دنده و درب ها و صندوق عقب و ... را بررسی می کنند. امروز سری به این نمایشگاه ها زدیم. یک طرف خیابان نمایشگاه بنز در 2 طبقه و فراری در یک طبقه و در سمت مقابل فولکس واگن و فیات و اشکودا و سودا بودند. نمایشگاه فولکس واگن هم در سه طبقه بود و مدل های مختلف خود را به نمایش گذاشته بود. جالب بود که همه این شرکت ها یک نمونه از موتور و گیربکس خودرو را هم در بخشی از نمایشگاه گذاشته بودند و کارکرد سوپاپ و پیستون و فلایویل و ... مشخص بود.
نکته جالب دیگر در این نمایشگاه ها وجود یک کافه بار هم بود که می توانستی انواع نوشیدنی و قهوه را سفارش دهی و در فضای بی نظیر نمایشگاه حالی ببری. تازه وقتی ما به نمایشگاه بنز رفتیم یک آقای خیلی با شخصیتی هم آمد جلو و روز به خیر گفت و خوش و بشی کرد. فکر کنم مشتری شناس بود!
تعدادی عکس هم با این خودروها گرفتیم که بدبختانه شارژ باتری ها تمام شد. قصد دارم دوباره برای گرفتن عکس سری به آن جا بزنم.



قیمت 47 هزار یورو- دکور محل خودرو هم جالب است





مدلی دیگر- آخر ماشین!
 


دکور محل خودرو قابل توجه است



ماکت مدل های مختلف بنز- همراه با تاریخچه مختصر



یک مدل بنز قدیمی و نوستالژیک و البته فروشی



۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

برداشت هایی از برلین: 14- سال نو میلادی


جشن سال نو میلادی در برلین مشتری زیادی دارد. از جاهای دور و نزدیک و کشورهای دور و نزدیک برای حضور در این مراسم، مردم خود را می رسانند. ما هم امسال به اتفاق دوستان ایرانی خودمان که از شهر دیگری در نزدیکی برلین آمده بودند، به سمت محل برگزاری رفتیم. خیلی شلوغ بود و هر سال معمولا 500 هزار نفری در دروازه برلین جمع می شوند و سال نو را در ساعت 12 شب جشن می گیرند و تازه از آن موقع برنامه شروع می شود. از عصر 31 دسامبر، شور و حال عجیبی در شهر دیده می شد، صدای موزیک بلند شنیده می شد و کاسبی بارها نیز رو براه بود. مردم هر یک چند شیشه آب شنگولی در دست به سمت خانه یا دروازه برلین می رفتند.
ما هم با گروه 12 نفری خودمان رفتیم به سمت دروازه برلین. نورپردازی مراسم هم زیبا بود. برف هم می بارید و هوا هم بسیار سرد بود. انگشتان دست و پایم هم بی حس شده بود. مردم شاد بودند و آتش بازی می کردند. از چند روز قبل صدای ترقه را می شنیدم، اما فکر می کردم که مثلا لاستیک می ترکد! اما به تدریج متوجه شدم که داستان چیزی شبیه به 4شنبه سوری خودمان است.
قبل از دروازه برلین، سری هم به محل یادبود، هولوکاست زدیم که برای ما ایرانی ها در این چند ساله خیلی مهم شده!
مشکل اصلی ما سرمای هوا بود که آخرش ما هر چی فکر کردیم دیدیم نمی توانیم در این سرما طاقت بیاوریم مگر این که مثل این دوستان از همین آب شنگولی ها بزنیم و بتوانیم تا صبح گرم بمانیم. برای همین در زیر بارش برف سنگین به سمت خانه رفتیم تا مراسم را از تلویزیون تماشا کنیم.
سال که تحویل شد، تازه برنامه ها شروع شد و گروه های خواننده به نوبت می آمدند بر روی سن و برنامه خود را اجرا می کردند و مردم هم با زبان فصیح آلمانی آن ها همراهی می کردند و خوشحال بودند.
در نزدیکی خانه هم قبل از سال تحویل صدای ترقه به گوش می رسید، اما بعد از سال تحویل تعدادی از مردم بیرون آمدند و ترقه و آتش بازی تازه شروع شد. این مراسم تا آلان که من این مطلب را می نویسم و ساعت 8 صبح است ادامه دارد و صدا هنوز شنیده می شود.
این هم چند عکس از برنامه های سال نو در برلین:

حضور مردم در بار


سالن تئاتر برلین


چراغانی خیابان


سونی سنتر- یکی از محل های دیدنی برلین با کلی سالن سینما و رستوران و دفتر تجاری و اداری




محل یادبود هولوکاست


تصویری از آتش بازی



نورپردازی در دروازه برلین





41 دقیقه قبل از سال تحویل- عکس از تلویزیون


بطری خالی نوشیدنی مردم در مترو