۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

Inception

فیلم های خوب کم نیستند و اما فیلم های خیلی خوب واقعا کم هستند و شاید سالی یک بار بتوان یک فیلم خیلی خوب بود. فیلم سرآغاز برای من همین حس را داشت. فیلمی پر از هیجان و سرشار از مفاهیم عمیق علمی در مورد شخصیت و رفتارهای انسان. برای درک بهتر فیلم باید آن را حتما با زیرنویس و چند بار نگاه کرد تا حض وافر از این فیلم بی نظیر هالیودی برد. 

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

انسان در جستجوی معنا

هزار و پانصد نفر چندین شبانه روز سفر می‌کردند. در هر واگن هشتاد نفر را جا داده بودند. واگن‌ها آنقدر پر بود که تنها در قسمت بالای پنجره‌ها روزنه‌ای برای تابش نور گرگ و میش سپیده دم به چشم می‌خورد. همه انتظار داشتند قطار سر از کارخانه اسلحه‌سازی در آورد و این جایی بود که ما را به بیگاری می کشیدند. سوت قطار مانند ضجه کسی بود که التماس‌کنان به سوی نیستی سقوط می‌کرد. سپس قطار به خط دیگری تغییر مسیر داد و پیدا بود که به ایستگاه بزرگی نزدیک می‌شویم. ناگهان از میان مسافران مضطرب، فریادی به گوش رسید، «تابلو آشویتس!» بله آشویتس نامی که مو بر تن همه راست می‌کرد: اتاق‌های گاز، کوره‌های آدم‌سوزی، کشتارهای جمعی. قطار آن چنان آهسته و با تانی مرگباری در حرکت بود که گویی می‌خواست لحظه‌های وحشت ناشی از نزدیک شدن به آشویتس را کشدارتر از آنچه هست بگرداند: آش ... ویتس!»

کتاب انسان در جستجوی معنا، در ایران بسیار معروف است و فکر می کنم بیش از 50 بار چاپ شده است اما خواندن آن برای تحمل روزهای سخت تسکین دهنده است. 
کتاب، این نکته را یادآوری می کند که کسانی بوده اند و روزگاری بس سخت تر از روزهای ما گذرانده اند و توانسته اند زنده بمانند و این زنده ماندن جز با زنده نگهداشتن معنای زندگی در ذهن و روح انسان ممکن نیست. نویسنده کتاب روزهایی را توصیف می کند که چگونه پس از 6 ماه توانسته اند در 2 دقیقه با آب سرد استحمام کنند و این برایش لذتی بس بزرگ بوده است. یا جایی که مجبور بوده اند با کفش های پاره، بر روی انبوه برف ها راه بروند و در ارودگاه کار اجباری کار کنند. (دانلود کتاب +)

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

گذری در ایتالیا


سال نو مسیحی را در ایتالیا و شهر رم بودیم. مردم آنجا عادت دارند که سال نو را در محل های عمومی جمع شوند. دست هر کسی هم یک بطری شامپاین بود. سال 2011 با شمارش معکوس 10 ثانیه آخر آغاز شد. در یک دقیقه اول همدیگر را بغل می کردند و روبوسی می کردند و بعد یک جرعه شامپاین زدند. چند دقیقه بعد ما زیر باران شامپاین قرار گرفتیم. ایتالیایی های بطری به دست، شامپاین خود را به نشانه شادی، بر سر همدیگر می پاشیدند.
از جاذبه های اصلی رم، در کنار سایر جذابیت ها، واتیکان و موزه اش بود. نمادی از دوران اقتدار دین در اروپا و هنرهای روییده از دل مسیح که بیشتر در نقاشی و مجمسه ها پدیدار بود. برای دانستن رمز و رازهای دقیق تر واتیکان لازم است که کتاب و فیلم شیاطین و فرشتگان را دوباره بخوانم و ببینم.
از رم با قطار به فلورانس رفتیم. در رم لپ تاپمان خراب شده بود و وقتی به هتل فلورانس رسیدیم، از صاحب هتل در مورد فروشگاه تعمیر لپ تاپ پرسیدم. گفت خودم برایت درست می کنم. لپ تاپ را بهش دادم و برای دیدن شهر از هتل بیرون رفتیم. وقتی برگشتیم، یک یادداشت گذاشته بود که لپ تاپ را درست کردم و چون شارژر آن را نداشتم، در وسایلتان گشتم و آن را پیدا کردم! این را گذاشتم به حساب ایتالیایی بودنش و این که خیلی فرندلی هستند.
فلورانس هم شهر زیبایی بود. برای من از رم هم جذاب تر بود.
دوباره با قطار از فلورانس به ونیز رفتیم. ونیز پر بود از مغازه هایی که صنایع دستی مردمان ونیز را می فروختند. شیشه گری و نقاب (از نوع مورد استفاده در فیلم راز داوینچی و چشم های کاملا بسته) از محصولات آن جا بود. جالب بود که در مغازه کلی نوشته زده بودند که این محصولات چینی نیستند و ونیزی هستند. در قسمت های خاصی هم از محصولات چینی را گذاشته بودند و تاکید هم کرده بودند این ها چینی هستند.
در این سفر با هواپیما (شرکت ایزی جت) از برلین به رم رفتیم و از ونیز با هواپیما به برلین برگشتیم. هزینه بلیت هم برای من از معماهای شرکت های هواپیمایی بود. از برلین به رم، 49 یورو و از ونیز به برلین، 25 یورو.  هتل را هم از سایت بوکینگ دات کام گرفتیم که ارزان و مناسب بود. کل هزینه سفر با بلیت و اقامت و خورد و خوراک و بازدید از جاهای مختلف در طی 9 روز شد، 518 یورو. جای همه دوستان خالی.