سال دوم راهنمایی بودیم و حدود 8 ماه قبلش جنگ تمام شده بود. تعطیلات نوروز در آن سال که فقط 2 شبکه بود و هیچ سریال ویژه ای هم برای آن تدارک دیده نمی شد، فقط یک برنامه مستمر روزانه داشت که در قالب برنامه کودک پخش می شد. این برنامه تنها دلخوشی ما بود. -اسمش یادم نیست فقط یادم هست که اکبر عبدی و ایرج طهماسب و حمید جبلی در متن ماجرا بودند.-
روز 14 فروردین که رفتیم مدرسه، پس از از جلو نظام- خبردار کردن، معلم قرآن مدرسه که نامش آقای خرازی بود، بالای منبر رفت و در ادامه پوپولیسم پس از جنگ، همه آن برنامه محبوب ما را زیر سوال برد و گفت این سریال یک اصطلاح خیلی بدی داشت که در آن می گفتند لامصب (لامذهب). خلاصه آن چنان در ذهن ما برنامه های نوروزی را تخریب کرد که وقتی در زنگ های کلاسی معلم ها می پرسیدند تعطیلات چطور بود و چه کردید همه سریع با هم جواب می دادیم که نه اصلا خوب نبود و مگر ندیدید که صبح آقای خرازی در سر صف چه گفت. آن معلمان بیچاره هم هیچ نمی گفتند و ساکت می شدند.
وقتي به قبل نگاه می کنم، آقای خرازی عجب قدرتی در شستشوی ذهنی ما داشت، ما هم خیلی ببو بودیم. از آن طرف نه آن موقع برنامه ها به درد می خورد، نه حالا!
۲ نظر:
لامصب این چیزا چیه می نویسی:) از برلین بنویس
راست میگه کوبندی رفتی اون لنگه دنیا، یه چیزی بنویس دلمون وا بشه.
ارسال یک نظر