یکی از نکاتی که در مورد مردمان آلمان گفته می شود، سرد بودن این مردم است. در مورد سرد بودن یا گرم بودن از بقیه پرسیده ام که منظور چیست و پاسخم معمولا روابط انسانی و ارتباط برقرار کردن و این جور چیزها بوده است. اما تجربه زندگی در برلین شاید تصویر دیگری را به من نشان داده است. ساختمانی که در آن زندگی می کنیم، حدود 80 واحد آپارتمان دارد، هر بار که فردی را در آن می بینی ابتدا آن ها سلام می کنند و پس از مدتی ما هم دانستیم که ظاهرا این موضوع یک امر فراگیر است. در موارد متعددی، وقتی که یک نفر در حال خارج شدن یا وارد شدن به ساختمان است، زمانی که شما را می بیند که از بیرون و از دور قصد ورود به ساختمان را دارید، در انتظار شما می ایستد و درب را نگه می دارد تا بیایید دیگر نیاز به زنگ زدن یا استفاده از کلید نداشته باشید. حتی وقتی که هر دو دست آدم پر باشد، آن ها آسانسور را هم برای نگه می دارند و تا آدم را راهی نکنند، به دنبال کار خود نمی روند. در موارد دیگر، وقتی که بخواهی به جایی بروی و آدرس را ندانی، آنقدر تلاش می کنند تا به مقصد برسی که شرمنده می شوی.
بخش دیگر مشاهده در خصوص فروشندگان است. آن ها آموزش دیده اند که به مشتری احترام بگذارند.وقتی به صندوق می روی، ابتدا سلام و روز بخیر می گویند و وقتی پرداخت کردی، از خرید شما تشکر می کنند. اگر در فروشگاه های دیگر بروی که لازم باشد، مثلا کفش یا لباس را امتحان کنی و فروشنده هم باید آن را بیاورد، می توانی آسوده خاطر باشی هر چند بار خواستی امتحان کنی و سرانجام هم اعلام کنی، از خرید منصرف شده ای و مطمئن باشی کسی اعتراض نخواهد کرد و ناراحت نخواهد شد.
۱ نظر:
اين قضيه بانكها هم مثل قضيه هواپيمايي است.
Iran Air vs. Air france
به نظرم بايد بانك به عنوان كلمه دوم باشد.
ارسال یک نظر