بازار تهران ظاهرا به دلیل اعتصاب تعطیل شده، برای من بازار یک سری مفهوم، گزاره و سمبل را تداعی می کند. در مورد بازار شنیده ام یا می دانم که:
بازار در قبل از انقلاب چند بار تعطیل شد و برای ما در کتاب های تاریخ مدرسه، نماد مبارزه با رژیم ستمشاهی معرفی می شد.
بازار جایی است که عمده کاسب ها در آن خر پول هستند. طیف سنتی جماعت بازاری در محدوده شهدا و میدان خراسان زندگی می کند و طیف جدیدتر در محدوده نیاوران است.
بازاری ها افرادی هستند که در محرم هر سال حسابی خرج می کنند و نذری می دهند.
بازاری ها در مغازه ها کوچک و بزرگ و قدیمی بازار که به حجره معروف است، حسابی کاسبی می کنند. از یک زیرپله کوچک چندین برابر یک کارمند درآمد کسب می کنند. خواه این حجره در کوچه پس کوچه های عودلاجان باشد، خواه گذر نوروزخان یا زیرزمینی در کوچه مروی.
ابزار اصلی کار بازاری ها تلفن است و خبر دادن به هم و پشتیبانی اطلاعاتی از هم که چه جنسی گران شد یا ارزان شد یا الان چه سیاست فروشی را در لحظه اعمال کنند.
قبل از این که چند واحد اقتصاد در دانشگاه بخوانیم، از نظر من بازاری ها افرادی رانت خوار و سودجو بودند که به واسطه رشد لحظه ای قیمت ها، خون مردم را در شیشه می کردند و بعد از خواندن اقتصاد فهمیدم که این اقتضای طبیعتشان است.
شنیده بودم که بازاری ها بخش عمده هزینه های انتخاباتی کاندیداها را می پردازند. از چند نفری هم شنیده بودم که یکی از مخالفان رابطه با امریکا این ها هستند چون اجناس را از بازار سیاه و با چند واسطه می آورند و اگر این رابطه درست شود، این واسطه ها هم از نان خوردن می افتند.
و حالا جماعت بازاری چند روزی است کرکره ها را بالا نمی دهند و میرزاهایشان را به سراغ کارهای متفرقه می فرستند. (در ادبیات بازاری به تحصیلدار می گویند میرزا)
بازاری ها قطعا طبقه فرودست جامعه نیستند. نظر به درآمد خوبشان بعید است که از طبقه متوسط جامعه محسوب شوند. این جماعت پول دارد و با همان حجره های تنگ و کوچک، نبض اقتصاد کشور را در اختیار دارد و به راحتی می تواند چانه زنی کند. چه بسا میزان مالیاتی که یک کارمند بر اساس قانون مالیات ها می پردازد، بیش از مبلغ مالیات یکی از همین حجره باشد که چندین برابر همان کارمند درآمد دارد. اما او به راحتی می تواند اعتصاب کند و کسی هم این اعتصاب را محصول کار بیگانگان نمی داند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر