۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

موجیم و وصل ما از خود بریدن است

این شعر قیصر امین پور، یکی از شعرهای خاطره انگیز و الهام بخش برای من بوده است. یادش گرامی. اگر این روزها حضور داشت، احتمالا شعرهای زیباتری برایمان می سرود.

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما، در خون تپیدن است

پر می کشیم و بال، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است

۱ نظر:

علي نعمتي شهاب گفت...

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

بي‌نظير است!