سال 77 در اردوی سیاسی فرهنگی پلی تکنیک بودیم و یکی از برنامه ها در خصوص زنان بود. به گمانم یک طرف مهرانگیز کار بود و دیگری خانم عشرت شایق (دقیقا یادم نیست) که در جایی از این برنامه مناظره مانند در خصوص حقوق زنان، این خانم دومی گفت آقای منتظری و .... بعد یک آقایی که خبرنگار روزنامه جهان اسلام که آن روزها چاپ می شد، بود رفت پشت تربیون که سوالش را بپرسد و در ابتدا گفت که آقای منتظری نه و آیت ا... العظمی منتظری. که ناگهان جمعیت منفجر شد و تا چند دقیقه دست زد. بعد هم این خانم دومی پا شد و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کرد و برنامه بهم خورد. در بیرون سالن هم می گفت که شخصی که به دل پدر پیر ما را خون کرد حالا این طوری تحویلش می گیرند و من نمی توانم در برنامه ای که ایشان این طوری مورد توجه است، حضور داشته باشم.
از آن روز تا به حال اتفاقات بسیاری افتاده است، اما به نظرم مهمترین نکته ای که در مورد درگذشت این مرجع بزرگ بود، زمان مرگش بود. اگر او قبل از انتخابات فوت می کرد، هرگز این گونه مورد توجه قرار نمی گرفت. انتخابات ایران فرصتی شد که او دوباره بر سر زبان ها باشد و دوباره در چشم ها خصوصا نسل جدیدی که در دهه 20 زندگی خود است، چهره ای تازه شود. اگر این انتخابات نبود، تاریخ نگاران او را همچنان یک عنصر بی کفایت که عزل شده است نشان می دادند و باقی ماجرا. اما شاید کار خدا بود که او عزتی دوباره یافت و با خیالی راحت از این دنیا رفت.
امروز فیلم مصاحبه عماد باقی با او را دیدم. چه خوب انگلیسی صحبت می کرد و چه نکات نغزی را در خصوص گذشته نقل می کرد. روحش شاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر