به بانک رفتم تا حساب باز کنم. بانک بر خلاف بانک های امروز ایران سیستم نوبت دهی ندارد و هر فردی که در بانک کار دارد، در نوبت می نشیند تا کار بقیه تمام شود و به متصدی مراجعه کند. تعداد مراجعان هم زیاد نبود. متصدی که به من افتاد، آقای جوانی بود که چشم هایش چپ بود و بنده خدا چشم ش به جای دیگری بود و در عین حال به من نگاه می کرد. کارم را گفتم که می خواهم حساب باز کنم و مدارک را به وی دادم. شروع کرد به وارد کردن اطلاعات و توضیح دادن در مورد آن ها. برای این که اعتماد مرا نیز جلب کند، مانیتور خود را به سمت من گرفت تا همه کارها را ببینم و واقعا بدانم پولی که دارم در حساب می گذارم در سیستم ثبت می شود. البته اینجا لازم نیست برای افتتاح حساب، پولی را در بانک بگذاری. می توانی حسابی با موجودی صفر باز کنی. بعد هم گفت بقیه چیزها مانند کارت و رمز بانک و ... غیره از طریق پست برایم ارسال می شود.
نرم افزاری که برای کارهای بانکی استفاده می شد اینترنت اکسپلور و آکروبات بود. به عبارتی سیستم بانک تحت وب کار می کرد و فرم های لازم را هم در اکروبات قرار داده بودند تا اطلاعات مشتری را در آن وارد کنند.
سرانجام برای این که نحوه برداشت و وصول وجه را هم به من نشان دهد مرا به پیش یکی از خودپردازهای بانک برد و کار را نشانم داد. کلیه پرداخت ها، واریزها، انتقال وجه و هر عملیات بانکی از طریق همین ATM ها انجام می شود و به همین دلیل مشتریان بانک که مراجعه می کنند فقط به سراغ دستگاه ها می روند و به کارمندان بانک کاری ندارند.
در ابتدای شروع کار کارمند بانک پرسید که قهوه یا چای یا نوشیدنی می خورم (می نوشم) یا نه؟ من هم گفتم نه. در تمام فرآیند انجام کار هم نگران رضایت من بود. مثلا می پرسید که امضای الکترونیکی که دادم خوب بود یا نه؟ یا می پرسید آیا کار شما به سادگی که شما انتظار دارید انجام می شود؟ و الخ. یا در حین کار هر وقت معادل یک واژه را در امور بانکی نمی دانست سریع واژه را در گوگل می زد و در آن سرچ می کرد تا بتواند معادل انگلیسی آن را بگوید تا من معنی واژه را بدانم و بعد به مرحله بعدی می رفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر