۱۳۸۸ دی ۸, سهشنبه
برداشت هایی از برلین: 13- تعطیلات سال نو
شد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
از انقلاب ایران دِگر
کاخ ستم گشته زیر و زِبَر
تصویر آینده ی ما،
نقش مراد ماست
دشمن
برداشت هایی از برلین: 12- پیرایشگاه
۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه
تعداد حامیان جنبش سبز در عاشورای به تخمین کیهان
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه
مرگ فقیه

سال 77 در اردوی سیاسی فرهنگی پلی تکنیک بودیم و یکی از برنامه ها در خصوص زنان بود. به گمانم یک طرف مهرانگیز کار بود و دیگری خانم عشرت شایق (دقیقا یادم نیست) که در جایی از این برنامه مناظره مانند در خصوص حقوق زنان، این خانم دومی گفت آقای منتظری و .... بعد یک آقایی که خبرنگار روزنامه جهان اسلام که آن روزها چاپ می شد، بود رفت پشت تربیون که سوالش را بپرسد و در ابتدا گفت که آقای منتظری نه و آیت ا... العظمی منتظری. که ناگهان جمعیت منفجر شد و تا چند دقیقه دست زد. بعد هم این خانم دومی پا شد و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کرد و برنامه بهم خورد. در بیرون سالن هم می گفت که شخصی که به دل پدر پیر ما را خون کرد حالا این طوری تحویلش می گیرند و من نمی توانم در برنامه ای که ایشان این طوری مورد توجه است، حضور داشته باشم.
از آن روز تا به حال اتفاقات بسیاری افتاده است، اما به نظرم مهمترین نکته ای که در مورد درگذشت این مرجع بزرگ بود، زمان مرگش بود. اگر او قبل از انتخابات فوت می کرد، هرگز این گونه مورد توجه قرار نمی گرفت. انتخابات ایران فرصتی شد که او دوباره بر سر زبان ها باشد و دوباره در چشم ها خصوصا نسل جدیدی که در دهه 20 زندگی خود است، چهره ای تازه شود. اگر این انتخابات نبود، تاریخ نگاران او را همچنان یک عنصر بی کفایت که عزل شده است نشان می دادند و باقی ماجرا. اما شاید کار خدا بود که او عزتی دوباره یافت و با خیالی راحت از این دنیا رفت.
امروز فیلم مصاحبه عماد باقی با او را دیدم. چه خوب انگلیسی صحبت می کرد و چه نکات نغزی را در خصوص گذشته نقل می کرد. روحش شاد.
شب یلدا

امشب در ایران شب یلدا گرامی داشته می شود و مردم در کنار هم جمع می شوند و آجیل می خورند و تا صبح حرف می زنند. هر سال در شرکت مهم ترین دغدغه این بود که آجیل مناسب برای کارکنان فراهم شود و در عین حال دنبال این بودیم که به دلیل ترافیک ناخواسته شب یلدا شرکت اضافه کاری نداشته باشد و الخ.
گفتم ترافیک و یاد ترافیک دهشتناک تهران در شب های یلدا افتادم و این که چند وقتی است با حضور در برلین اصلا چیزی به نام ترافیک معنایش را از دست داده است. هر جایی بخواهی بروی 3 سوت به یک مترو و قطار می رسی و می دانی که در روزهای عادی به فاصله 5 دقیقه قطار می رسد و سوارش می شوی و می روی. حالا نشسته یا سواره فرقی نداره ولی در هر حال قابلیت برنامه ریزی وقتت را داری.
۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه
برداشت هایی از برلین: 9- سلف دانشگاه
برداشت هایی از برلین: 7- دمای هوا
۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه
برداشت هایی از برلین: 5- تورهای مسافرتی
بوستون: 395 یورو
تورنتو: 480 یورو
۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه
برداشت هایی از برلین: 4- مردمان کتابخوان
۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه
برداشت هایی از برلین: 2-خط اینترنت
وقتی دیدیم این طوری مشتری را تحویل می گیرند به سراغ سایر اپراتورها هم رفتیم. مثلا به چند نمایندگی E-Plus در جاهای مختلف شهر سر زدیم. ویژگی بارز همگی این بود که ابتدا یک کاغذ می آوردند و تمام نیازهای مشتری را می نوشتند و برای هر کدام یک راه حل و گزینه ارائه می کردند و سرانجام یک قیمت کلی می دادند و می گفت اگر شما بخواهید همه این گزینه ها را جداگانه داشته باشید، باید کلی پول بیشتر پرداخت کنید ولی با این تجمیع خدمات این قدر به نفع شماست.
تا بحال حداقل به 8 یا 9 نمایندگی سر زده ام و همگی رفتارهای مشتری مدارانه جالبی از خود بروز داده اند. اولا عصابی نشده اند، دوما با آرامش خاصی به سوال ها جواب می دهند، حتی اگر شما نیم ساعت بخواهید وقت طرف را بگیرد و در صف انتظار هم حداقل چند نفر در نوبت باشند.
در نمایندگی ها هر فروشنده، یک میز مخصوص به خود دارد که در حالت ایستاده به سوالات پاسخ می دهد و یک کامپیوتر هم روی میزش دارد. تا به حال هیچ کدام را ندیده ام که لپ تاپ داشته باشند و همگی به بروشور زیادی مجهز هستند که از طرف شرکت مربوطه چاپ شده است و همه گزینه ها را در آن آورده است.
برای دسترسی به اینترنت راه حل دیگری نیز وجود دارد که Surf-Stick نام دارد و مانند فلش است و هر جای شهر امکان برقراری اینترنت وایرلس با سرعت 16 مگابایت و محدودیت 5 مگابایت دانلود در ماه را دارد. شارژ ماهانه این وسیله 20 یورو است (به شرط قرارداد 2 ساله بستن) که البته بر روی آن خط تلفن داده نمی شود.
در مورد خط موبایل هم گزینه های جالبی دارند. مثلا یک خط تلفن می دهند به قیمت 10 یورو ماهانه که تا 100 دقیقه مکالمه و 150 SMS رایگان است. تماس بین اپراتورهای مختلف 19 سنت به ازای هر دقیقه هزینه دارد. با یک حساب سر انگشتی تقریبا هزینه موبایل با ایران برابر است. من در ایران با حدود 60 دقیقه مکالمه و تعداد کمی پیامک ماهانه، حدود 10 هزار تومان پرداخت می کردم. البته این جا گزینه دیگری هم دارند که اگر دو خط را همزمان با هم خرید کنی، (مثلا برای ما زن و شوهری) هزینه تماس بین این دو خط خریده شده، رایگان است.
برداشت هایی از برلین: 1-باز کردن حساب بانک
به بانک رفتم تا حساب باز کنم. بانک بر خلاف بانک های امروز ایران سیستم نوبت دهی ندارد و هر فردی که در بانک کار دارد، در نوبت می نشیند تا کار بقیه تمام شود و به متصدی مراجعه کند. تعداد مراجعان هم زیاد نبود. متصدی که به من افتاد، آقای جوانی بود که چشم هایش چپ بود و بنده خدا چشم ش به جای دیگری بود و در عین حال به من نگاه می کرد. کارم را گفتم که می خواهم حساب باز کنم و مدارک را به وی دادم. شروع کرد به وارد کردن اطلاعات و توضیح دادن در مورد آن ها. برای این که اعتماد مرا نیز جلب کند، مانیتور خود را به سمت من گرفت تا همه کارها را ببینم و واقعا بدانم پولی که دارم در حساب می گذارم در سیستم ثبت می شود. البته اینجا لازم نیست برای افتتاح حساب، پولی را در بانک بگذاری. می توانی حسابی با موجودی صفر باز کنی. بعد هم گفت بقیه چیزها مانند کارت و رمز بانک و ... غیره از طریق پست برایم ارسال می شود.
نرم افزاری که برای کارهای بانکی استفاده می شد اینترنت اکسپلور و آکروبات بود. به عبارتی سیستم بانک تحت وب کار می کرد و فرم های لازم را هم در اکروبات قرار داده بودند تا اطلاعات مشتری را در آن وارد کنند.
سرانجام برای این که نحوه برداشت و وصول وجه را هم به من نشان دهد مرا به پیش یکی از خودپردازهای بانک برد و کار را نشانم داد. کلیه پرداخت ها، واریزها، انتقال وجه و هر عملیات بانکی از طریق همین ATM ها انجام می شود و به همین دلیل مشتریان بانک که مراجعه می کنند فقط به سراغ دستگاه ها می روند و به کارمندان بانک کاری ندارند.
در ابتدای شروع کار کارمند بانک پرسید که قهوه یا چای یا نوشیدنی می خورم (می نوشم) یا نه؟ من هم گفتم نه. در تمام فرآیند انجام کار هم نگران رضایت من بود. مثلا می پرسید که امضای الکترونیکی که دادم خوب بود یا نه؟ یا می پرسید آیا کار شما به سادگی که شما انتظار دارید انجام می شود؟ و الخ. یا در حین کار هر وقت معادل یک واژه را در امور بانکی نمی دانست سریع واژه را در گوگل می زد و در آن سرچ می کرد تا بتواند معادل انگلیسی آن را بگوید تا من معنی واژه را بدانم و بعد به مرحله بعدی می رفت.