امسال اولین سالی است که در ماه رمضان خارج از ایران هستم. از ویژگی های روزه داری در خارج از ایران این است که بساط و کسب و کار اغذیه فروشی ها در طول روز به راه است و تو به دلیل دین و آیینی که انتخاب کردی یا پذیرفته ای از خوردن امساک می کنی. ممکن است که دلت غذایی را بخواهد اما کسی را به دلیل این که دل تو را با بوی سیب زمینی سرخ کرده یا هات داگ، یا دونرکباب و امثال آن آب کرده، مواخذه و مجازات نمی کنند. از ویژگی های این جا این است که در خوردن و نخوردن مخیری و کسی تو را به دلیل خوردن مجازات نمی کند، نه دولت، نه نگاه های سرزنش گر مردم! و از سوی دیگر اگر کسی هم می خورد، این را از افتخارات خود نمی داند که به این دلیل دین ستیزی می کند. در خارج از ایران واقعا درک می کنی اگر روزه معیاری برای خویشتن بانی است، خویشتن بانی یعنی چه!
در این میان منظر دید معلم زبان آلمانی برایم جالب است، چند بار از من پرسیده که چند ساعت شما روزه هستید؟ و وقتی که می شنود 18 تا 19 ساعت، با تعجب می پرسد که واقعا می توان چند ساعت زندگی کرد بدون آن که چیزی نخورد؟ با این حال در کلاس ملاحظه ما را زیاد می کند، چند روز پیش که درس کتاب در مورد خوراکی ها بود، قبل شروع درس از ما عذرخواهی کرد که مجبور است این درس را در ماه رمضان بدهد یا این که یک بار یکی از هم کلاسی ها بیسکوئیت آورده بود، در فاصله استراحت درس، از ما خواست که از کلاس بیرون برویم تا بیسکوئیت ها را بین بقیه تقسیم کند.
پی نوشت: تعبیر خویشتن بانی را اول بار از سهیل محمودی پیشترها که شب های یک شنبه در رادیو پیام مجری بود، شنیدم.
۲ نظر:
واي ي ي ي ي تبريك به خاطر استراليا. خوش به حالتان. اگر عيال ما هم پايه بود حتماً حركتي مي كرديم. اما در مورد داستان روزه؛ من تازگي ها فكر مي كنم قضيه به اون جدي بودني كه ما فكر مي كرديم نيست! راستش موضوع در يك كامنت! نمي گنجد ولي از وقتي به ريشه هاي اسلام و وضع فعلي مان بيشتر فكر مي كنم يه جورايي دچار ترديد شده ام! الله اعلم
خدا حفظت کنه
ارسال یک نظر