۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

شمارنده گذشته- 2

پارسال در اين روز خيلي خوشحال بودم. شما چطور؟

روز دوشنبه بود، قرار بود براي زنجيره انساني برويم از راه‌آهن تا تجريش. ما محدوده منيره تا چهارراه سپه را در نظر گرفته بوديم تا براي برگشت با مترو برويم و مشكلي نداشته باشيم. قبل از 5 رسيديم به چهارراه سپه. گفتيم بريم گشتي بزنيم و تا سه راه جمهوري برويم و برگرديم. نوارهاي سبز را به دور مچ بستيم و راه افتاديم تا به سه راه جمهوري برسيم. در راه همه با هم V نشان مي‌داديم و در دلمان قند آب مي‌شد. مردماني كه پيش از این نقطه اشتراکی نداشتند با هم مهربان بودند و به نقطه اشتراكشان كه نوار سبز بود لبخند می زدند.
ساعت 5 آمديم در كنار خيابان وليعصر محدوده منيريه ايستاديم و هر كسي كه مي‌آمد را به راي دادن تشويق مي‌كرديم. تحليل ما اين بود كه هر چه مشاركت بيشتر راي ما بيشتر! و به استناد سوابق قبلي مشاركت بالاي 70 درصد، يعني تضمين پيروزي. خيابان وليعصر تقريبا بسته شده بود و ماشين‌ها به سختي مي‌رفتند اما همه مهربان بودند و چراغ‌هايشان را روشن كرده بودند. يك آقاي باحالي بود كه گفت بياييد عمو آمارباف را با ريتم عموزنجير باف بخوانيم و به جاي زنجير بگوييم آمار. با شور و شوق مي‌خوانديم كه يك خبرنگار خارجي آمد و شگفت زده از اين همه شور و شوق مردم، دنبال كسي مي‌گشت كه به انگليسي مصاحبه كند. آمد و پرسيد كه هدف شما از اين كار چيست و چند دقيقه‌اي برايش حرف زدم. گفتم كه باورم نمي‌شد اين همه مردم امروز بيايند و اين هيجان مردم يعني اميد! يك سري روزنامه دست‌ساز هم بود كه در آن نوشته بودند ايران را خدا آزاد كرد.

ساعت يك ربع به 7 شد كه آمدند گفتند ساعت 7 همه مي‌رويم و كسي نماند تا درگيري پيش نيايد. راس 7 رفتيم به سمت چهارراه سپه. آن جا ايستاديم و قدري احمدي باي‌باي و هر كي كه بي‌سواده گفتيم و رفتيم. در راه خانه فكر مي‌كردم پذيرش اين شعار باي‌باي خيلي ظرفيت لازم دارد. در قدرت باشي و مردم برايت نغمه خداحافظي سر دهند.

۱ نظر:

محمد حسین حسینی گفت...

حسب وظیفه در گودر لایک زده شد !!!