روزهای من فعلا در یک کتابخانه می گذرد. کتابخانه ای 5 طبقه که ظاهرا توسط شرکت فولکس واگن ساخته شده است و 20 میلیون جلد کتاب دارد. کتابخانه به اینترنت وصل است و به علاوه دسترسی به تمامی بانک های مقالات علمی مقدور است.
در طبقه اول تعدادی میز و کمد که اگر کسی خواست می تواند آن جا بنشیند به علاوه یک بوفه هم دارد که پاتوق دانشجویان است. ابن بوفه توسط آسیای شرقی ها اداره می شود و غذای محبوب دانشجوها هم اسپاگتی است.
هر کس که بخواهد وارد فضای کتاب ها شود، باید وسایل خود را در کمدها قرار دهد و درب آن را فقل کند. این فقل شخصی است و توسط مراجعین باید آورده شود. خلاصه که وسایل را در کمد می گذاری و می توانی با خود قلم و کاغذ و لپ تاپ به داخل کتابخانه ببری. کسی هم از شما چیزی نمی پرسد، عضو هستی یا نه. یا کارتی بخواهد. به نظرم علت اصلی هم این است که آدم برای وقت گذرانی به کتابخانه نمی رود.
کتاب ها در دسترس هستند و می توانی عنوان کتاب مورد نظر خود را در کامپیوترهایی که در همه جای کتابخانه هستند جستجو کنی و کتاب مورد نظر را برداری. تصور کردن 20 میلیون جلد هنوز برای من غریب است. وقتی که در میان کتاب ها قدم می زنی، حس بهتری داری، منتها مشکل این است که غالب کتاب ها، آلمانی است و کتاب های انگلیسی کمتر دارد ولی به هر حال مقالات و اینترنت و بقیه چیزها ردیف است.
من معمولا از ظهر به کتابخانه می آیم و تا حدود 7 تا 8 شب در این کتابخانه وقت می گذرانم. ایام جالبی است به شرطی که سرحال باشی و قبراق و بخواهی از این همه منابع در دسترس استفاده کنی.
۱ نظر:
خوش به حالتان! واااااي. دلم ميخواد، مخصوصا وقت اضافهاش را و كتابهاياش را!
ارسال یک نظر